در نقل دیگر آمده که این شتر سراسیمه از چراگاه آمد و گردن خود را روی قبر نهاد و در خاک غلطید، امام باقر علیهالسلام دستور داد او را به چراگاه بازگرداندند. این است معنی محبت و انسانیت، به راستی فکر کنید کسی 3520 فرسخ بر شتری سوار شود و مسافرت کند، حتی یک بار به آن شتر تازیانه نزند!! در آن شبی که امام سجاد علیهالسلام از دنیا رفت، ساعاتی قبل فرزندش امام باقر علیهالسلام را فراخواند و به او فرمود: «آب وضویی بیاور».
امام باقر علیهالسلام فرمود: آب وضو حاضر کرد. امام سجاد علیهالسلام فرمود: این را نمیخواهم، زیرا مردار در آن است. امام باقر علیهالسلام رفت و چراغ آورد، دید موش مردهای در میان آب است، آب وضوی دیگر آورد. در این هنگام امام سجاد علیهالسلام به فرزندش امام باقر علیهالسلام فرمود: «پسر جانم، امشب همان شبی است که به من وعده (رحلت از این دنیا) دادهاند، سفارش میکنم که برای شترم، اصطبلی بسازید، و علوفهاش را آماده کنید...»
امام سجاد علیهالسلام از دنیا رفت و هنگامی که جنازهاش را دفن کردند، چیزی نگذشت که آن شتر، از اصطبل بیرون آمد و کنار قبر آن حضرت رفت و گردنش را روی قبر نهاد و ناله کرد و دیدگانش پر از اشک گردید. به امام باقر علیهالسلام خبر دادند که شتر از اصطبل خارج شده و کنار قبر آمده است و ناله میکند. این خوی پر مهر امام سجاد علیهالسلام است.
نظرات شما عزیزان: